ازدواج بیوگان (2)

ساخت وبلاگ

ازدواج پسر با زن بیوه (2)

آقا میلاد، پس از دو هفته، باز آمد. راهکارها را خوب عمل کرده بود. خویشتن را خوب کاویده بود. توانایی ها و ناتوانی های خود را سنجیده بود. او به تصمیم نهایی رسیده بود؛ ازدواج با زهره خانم. او چنین گفت:

«امتیازهای زهره خانم بسیار بیش از کاستی های اوست. او تنها یک کاستی دارد؛ ازدواج قبلی او. این کاستی، چندان مهم نیست. این کاستی، بیش از آن که یک نقص باشد، یک فرهنگ غلط است. ...من این فرهنگ را قبول ندارم. نظر دیگران هم برایم مهم نیست؛ نه که اصلا مهم نباشد، اما توان تحمل ملامت های دیگران را دارم. امتیازهای زهره خانم چندان زیاد است که حرف ها و نگاه های تلخ دیگران را برایم قابل تحمل می کند. دیگر هیچ نگرانی ای بابت این موضوع ندارم. از سوی دیگر، چندان او را دوست دارم که «سرزنش ها گر کند خار مغیلان»، غم نمی خورم.»

با آقا میلاد مفصل صحبت کردیم. مسائل دیگر، مانند اندیشیدن به این که قبلا همسر مرد دیگری بوده است و نیز مخالفت خانواده را واکاوی کردیم. دیدم جان او فربه تر از آن است که با این آفت ها زمینگیر شود. عزم او چنان جزم بود و اراده او بر این ازدواج چندان استوار بود که نگرانی درباره زندگی آینده شان را مرتفع می کرد.

سرانجام، بر ازدواجشان، رأی موافق دادم. و ازدواج کردند و زندگی خجسته ای را آغاز نمودند.

مشاوره هایمان استمرار یافت؛ اما دیگر نه برای انتخاب و ازدواج، بلکه برای بهتر زیستن.

از پیوند آقا میلاد و زهره خانم، جوانه ای نیز سر زد و شکوفه ای بر آمد؛ شکوفه ای زیبا و شاداب.

اکنون (سال 1395) ایشان زندگی خوشبختانه ای دارند، زندگی زیبای سه نفره؛ میلاد، زهره، شکوفه.

الاهی شکر. الاهی فرخندگی زندگی شان، جاودانه باشد.

 

فضیلت های فراموش شده 3...
ما را در سایت فضیلت های فراموش شده 3 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cmazaheriesfahanif بازدید : 214 تاريخ : سه شنبه 12 بهمن 1395 ساعت: 16:03